توصیف شب عاشورا
امشب، شب قیــامت کبـرای دیگر است هر لحظه یک گزارش صحرای محشر است امشب رسد به گــوش، مناجات عـاشقان فردا، به روی خاک، بدنهای بیسر است امشب، علم به دست علـمدار کـربلاست فردا، تنش به علقمه، در خون شناور است امشب ربـاب، دست دعــایش بر آسمان فــردا تـسـلّـی دل او، داغ اصـغــر است امشب دعـا به جان جــوانان کند، حسین فردا به روی دامن او نـعـش اکبـر است امشب عطش گرفته ز قاسم توان و تاب فردا به جای آب، دهانش ز خونْ تر است امشب حسین گــرم مناجات با خــداست فردا هزار پاره ز شمشیر و خنجر است امشب حسیــن پیــرهن کـهـنــهاش به بر فردا، نه سر، نه پیرهن او را، به پیکر است "میثم" دمــد ز هــر نفست شعلههای دل نظــم تو ســوز سیــنــۀ آل پیـمبــر است |